نیما نامداری، عضو هیئتمدیره بلوط و هومن مسگری، معاون مشارکتها و سرمایهگذاریهای داتین/ سالهاست اهمیت توانمندسازی مالی خانوادهها در مبارزه با فقر در دنیا درک شده است. به همین دلیل بانک جهانی برنامهای را با عنوان فراگیری مالی (Financial Inclusion) از سال ۲۰۱۴ آغاز کرد که هدف آن گسترش دسترسی همه جمعیت جهان به خدمات اولیه اما ضروری مالی بود. هدف از این کار این بود که با افزایش دسترسی به خدمات مالی، درصد افرادی که در فقر مطلق به سر میبرند کاهش پیدا کند؛ هدفی که با توسعه فراگیری مالی به تحقق پیوست. طبق آمار بانک جهانی، از سال 2006 تا سال 2016 با اتخاذ این سیاستها، جمعیت فقیر مطلق جهان، تقریباً نصف شده است.
در حوزه فراگیری مالی، منظور از خدمات مالی ضروری، امکان افتتاح حساب یا هر موجودیت مالی دیگر مبتنی بر پول رایج (کیف پول دیجیتال، کارت و…) است که به فرد امکان بدهد حداقل از پنج سرویس پایهای شامل پرداخت، پسانداز، اعتبار، انتقال ارزی و بیمه بهرهمند شود.
با حمایت بانک جهانی، به تدریج بحث فراگیری مالی وارد ادبیات سیاستگذاری بسیاری از کشورها شد و در برخی کشورها به یکی از اجزای کلیدی برنامههای توسعه و فقرزدایی بدل شد. به عنوان مثال استفاده از کیف پولهای موبایل باعث شد که در کشورهای آفریقای مرکزی نظیر غنا، کنگو و نیجریه، بخش مهمی از جمعیت روستایی که فاقد حساب بانکی بودهاند اکنون بتوانند با تلفن همراه خود تراکنش بانکی داشته باشند. در نتیجه دولتها این امکان را پیدا کردهاند که کمکهای حمایتی و یارانهها را با حداقل فساد به دست شهروندان برسانند. در ایران نیز همین اتفاق با کارت بانکی افتاد و یارانه نقدی افراد با استفاده از این فناوری بین هفتاد میلیون شهروند با حداقل فساد توزیع شد.
طبق اعلام بانک مرکزی، تعداد کارتهای بانکی صادرشده بانکها تا پایان فروردین ماه ۱۴۰۱ قریب به ۴۱۵ میلیون کارت بانکی در قالب کارت نقدی، اعتباری و هدیه در کشور بود؛ به این ترتیب در صورتی که جمعیت ایران را ۸۵ میلیون نفر در نظر بگیریم، به طور میانگین هر ایرانی حدود پنج کارت بانکی دارد. اگر این مقدار را به جمعیت بالای ۱۸ سال کشور که تقریباً ۶۰ میلیون نفر است تقسیم کنیم، سهم هر ایرانی بالای ۱۸ سال نزدیک به ۷ کارت خواهد بود.
با وجود به این آمار و در حالی که تقریباً تمام ایرانیها به امکان افتتاح حساب که یکی از شاخههای فراگیری مالی است، دسترسی دارند، آیا این عدد میتواند امیدوارکننده باشد و کمک کند که فقر مطلق در کشور کاهش یابد؟
تأثیر فینتکها در فراگیری مالی
در سالهای اخیر، فینتکها هم به بازیگران کلیدی این حوزه تبدیل شدهاند؛ از راهکارهای پرداخت گرفته تا پلتفرمهای وامدهی همتابههمتا، همگی خدمتی است که فینتکها ارائه میدهند. برای مثال بیش از یک دهه است که مردم آفریقا به لطف فینتکها و خلاف آنچه تصور ماست خیلی پیشتازانهتر نسبت به تکنولوژی رفتار کرده و برای ارسال و دریافت پول خود از کیف پولهای دیجیتالی استفاده میکنند.
همچنین فینتکها میتوانند به خانوادهها کمک کنند گزینههای بیشتری در تصمیمگیریهای مالی خود داشته باشند و این گزینهها را سریعتر و ارزانتر به کار بگیرند. به این صورت خانوادهها توانمندی مالی بهتری پیدا کرده و در کلیت جامعه هم فراگیری مالی افزایش پیدا میکند. خروج از تله فقر گاهی با کمکگرفتن در مدیریت هزینه خانوار ممکن میشود، بعضی وقتها با دریافت وام و اعتبار، برخی اوقات با پسانداز بهتر و سرمایهگذاری هوشمندانهتر؛ وقتهایی هم با بیمه و مزایای بازنشستگی اقتصادیتر. همه اینها کمک میکنند که معادله دخل و خرج خانوار، بهتر تراز شود و این کاری است که بیشتر از فینتکها برمیآید.
دغدغه پسانداز و کمک فینتکها
همچنین یکی دیگر از محورهای کلیدی فراگیری مالی که فینتکها میتوانند در آن نقش مهمی داشته باشند، پسانداز است. اغلب افراد تلاش میکنند بخشی از درآمد خود را خرج نکنند و کنار بگذارند. این پول کنار گذاشتهشده را پسانداز مینامند. افراد به سه دلیل پسانداز میکنند:
- میخواهند برای هزینههای پیشبینینشده، پولی کنار گذاشته باشند. مثلاً اگر اتفاق بدی مثل خرابی خودرو یا بیماری یا نیاز به بازسازی خانه پیش آمد بتوانند از پس هزینههایش برآیند.
- میخواهند برای هزینههای پیشبینیشده، آماده باشند. مثلاً اگر قرار است شهریه دانشگاه بدهند، هدیه عروسی به کسی بدهند یا سفر بروند در زمان مقرر پول کافی داشته باشند.
- میخواهند به دارایی خود اضافه کنند. مثلاً میخواهند خانه، گوشی موبایل، لپتاپ یا ماشین جدید بخرند.
معمولاً افراد متناسب با شرایط مالی و رفاهی خود ترکیبی از اهداف بالا را دنبال میکنند ولی در مراحل مختلف زندگی ممکن است اولویتها متفاوت باشد. پسانداز نقدی سادهترین شکل پسانداز است. خیلیها در گذشته یک قلک میخریدند و هر روز در آن پول میانداختند. بعضیها این پول را جایی مثلاً زیر فرش پنهان میکردند. الان هم خیلیها یک حساب در بانک باز میکنند و مرتب به آن پول منتقل میکنند.
پسانداز در ایران و مسئلهای به نام تورم
البته پسانداز در ایران یک فرق مهم با اغلب کشورهای دنیا دارد. متاسفانه کشور ما از معدود کشورهای دنیاست که نرخ تورم بالایی دارد. نتیجه طبیعی این تورم، کاهش مستمر ارزش پول است؛ یعنی مثلاً اگر تورم موجود در کشور، منجر به کاهش ۲۰ درصدی ارزش پول در یک سال شود، هر ۱۰۰۰ تومان با ۲۰۰ تومان کاهش ارزش در پایان سال مواجه میشود. پس اگر کسی در ابتدای سال هزار تومان پول نقد در قلک انداخته یا زیر فرش پنهان کرده باشد، در انتهای سال در اصل معادل ۸۰۰ تومان پسانداز کرده و ۲۰۰ تومان از ارزش پساندازش دود شده و به هوا رفته است. واضح است که این شیوه پسانداز منطقی نیست چون آدمها پسانداز میکنند که توان مالیشان بیشتر شود نه اینکه کمتر شود. هرچند که تورم سالهای اخیر ایران بیش از این مقادیر بوده اما حقیقت این است که در ایران، تورم موضوعی ساختاری است و طبق گفتههای عبدالناصر همتی، مدیرکل سابق بانک مرکزی، در مقاطعی بنا به دلایلی از جمله تحریم یا کرونا، شوکهایی به آن وارد میشود.
با وجود تورمی که در این سالها همه دیگر به نوعی به آن عادت کردهایم، اولین راهی که به ذهن افراد میرسد این است که پولشان را در حسابهای پسانداز بانکی سپرده کنند که به آنها سود تعلق میگیرد. این کار از پسانداز پول نقد بهتر است اما ایراداتی هم دارد. در اغلب سالهای اخیر نرخ سود بانکی از نرخ تورم کمتر بوده پس نرخ بهره واقعی منفی بوده است.
فرض کنید شما ۱۰۰۰ تومان را در بانک سپرده کردهاید و بانک به شما سود ۱۰ درصد میدهد. پس در پایان سال ۱۱۰۰ تومان خواهید داشت. حالا اگر تورم در همان سال باعث کاهش ۲۰ درصدی ارزش پول شده باشد، که معمولاً بیش از این است، ۲۰ درصد از ارزش ۱۱۰۰ تومان شما کم شده و در اصل ۸۸۰ تومان میارزد. پس حتی با سود ۱۰ درصدی بانک، باز هم شما ۱۲۰ تومان ضرر کردهاید. این ضرر کمتر از حالتی است که پول نقد نگه دارید ولی باز هم ضرر است.
منطق حکم میکند پسانداز را خیلی سریع به نحوی سرمایهگذاری کرد تا حداقل به اندازه نرخ تورم بازدهی داشته باشد. اینجاست که رابطه پسانداز و سرمایهگذاری شکل میگیرد. برای اغلب آدمها پسانداز و سرمایهگذاری هممعنی و همسو هستند یعنی آنها همان پولی را سرمایهگذاری میکنند که قبلاً پسانداز کردهاند.
باز هم داستان به این سادگی نیست. روی کاغذ گزینههای مختلفی برای سرمایهگذاری وجود دارد اما در عمل هنگام تصمیمگیری، گزینهها آنقدر هم متنوع نیستند. مهمترین عامل در این تصمیم، تناسبی است که بین سود و ریسک وجود دارد. هر چقدر افراد سود بیشتری انتظار داشته باشند ریسک آنها هم بالاتر میرود یا به بیان دیگر هر چه ریسک بیشتری بپذیرند احتمال دارد سود بیشتری هم ببرند. سود و ریسک دو روی یک سکه هستند. اما از افرادی که پسانداز اندکی دارند و سرمایهگذاری هم حرفه تخصصی آنها نیست، نمیشود انتظار داشت که ریسکپذیری زیادی داشته باشند. به همین دلیل خودبهخود گزینههای پرریسک حذف میشوند.
البته سرعت نقدشوندگی هم مهم است. سپرده بانکی نقدشوندگی آنی دارد. سکه و ارز را هم با سرعت خوبی میشود نقد کرد. اما مثلاً زمین و ماشین را نمیشود فوری فروخت. حتی اگر بخواهید تخفیف بدهید و سریع بفروشید چند روزی طول میکشد.
ضمن اینکه بسیاری از گزینههای سرمایهگذاری نیازمند دسترسی به حداقلی از سرمایه هستند. مثلاً شما اگر بخواهید در زمین و ساختمان سرمایهگذاری کنید باید حداقل یک سرمایه چند صد میلیونی داشته باشید. اگر بخواهید در بازار سکه سرمایهگذاری کنید حداقل به قدر قیمت یک ربع سکه باید پول نقد داشته باشید. صرافیها معمولاً کمتر از یک مقدار ارز را نمیفروشند. اگر هم بخواهید در بورس سرمایهگذاری کنید و خودتان دانش سرمایهگذاری در بازار سرمایه نداشته باشید باید به سبدگردانها مراجعه کنید اما آنها هم کف سرمایه برای سبدگردانی دارند که این روزها به ندرت کمتر از چند صد میلیون تومان است. پس این حداقل سرمایه مورد نیاز برای ورود به بازارهای مختلف هم میتواند در تصمیمگیری مهم باشد.
همه دلایل بالا باعث میشود بخش مهمی از جامعه پساندازهای کوچکش را در حساب بانکی رها کند، در حالی که بانکها هم سپردههای پسانداز جذابی ندارند. بر اساس گزارشهای رسمی، متوسط درآمد ماهانه خانوارهای شهری در سال ۱۳۹۹ حدود ۶ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان و متوسط هزینه آنها ماهانه ۵ میلیون و ۱۷۵ هزار تومان بوده است. میشود حدس زد متوسط پسانداز ماهانه خانوارهای شهری ایرانی در این سال کمی بیش از یک میلیون تومان است. این عدد به قدری کم است که کار زیادی با آن نمیشود کرد. نظرسنجیها هم همین مطلب را نشان میدهند.
میزان و بازار سرمایهگذاریهای خرد در ایران و جهان
یک نظرسنجی ملی که توسط ایسپا در تابستان ۱۳۹۹ انجام شده نشان میدهد، ۳۹.۱ درصد مردم هیچ پساندازی نداشتهاند. از مابقی آنها که پسانداز داشتهاند پرسیده شده که این پسانداز را کجا سرمایهگذاری میکنند. پاسخها نشان میدهد ۱۷ درصد در بازار زمین و مسکن، ۱۶.۵ درصد در کسبوکار شخصی، ۹.۲ درصد در بورس، ۸.۱ درصد در بانک، ۵.۸ درصد در طلا و سکه و در نهایت ۱.۶ درصد در بازار ارز پساندازهای خود را سرمایهگذاری میکنند.
عموماً در دنیا این پساندازهای کوچک وارد صندوقهای سرمایهگذاری (Mutual Fund) و صندوقهای بازنشستگی (Pension Fund) میشوند. مثلاً در آمریکا ۴۶ درصد خانوارها در صندوقهای سرمایهگذاری و ۳۱ درصد آنها در صندوقهای بازنشستگی سرمایهگذاری کردهاند. در ایران به دلیل انحصاریبودن صندوق تامین اجتماعی عملاً صندوقهای بازنشستگی دیگر وجود ندارند. سهم صندوقهای سرمایهگذاری هم در ایران اندک و بعید است تعداد خانوارهایی که در صندوقها سرمایهگذاری کردهاند به حتی پنج درصد کل خانوارها برسد.
اما چرا پساندازهای خرد مردم وارد صندوقهای سرمایهگذاری نمیشود؟ قطعاً یک دلیل این است که اغلب نهادهای مالی موجود، بر جذب مبالغ کلان و سرمایهگذاران حقوقی تمرکز دارند و به همین دلیل سرویسهای مناسب برای اشخاص حقیقی با مبالغ اندک ارائه نمیدهند. این در حالی است که همین رقم کوچک ماهانه یک میلیون و ۱۲۵ هزار تومان که به نظر اندک میآید اگر در تعداد خانوارهای شهری یعنی ۱۸ میلیون خانوار ضرب شود به عددی بالغ بر ۲۰ هزار میلیارد تومان در ماه بدل میشود.
علاوه بر این، هدایت پساندازهای خرد طبقه متوسط به صندوقها باعث جذب منابع پایدار به بازار خواهد شد، زیرا این اعداد کوچک به صورت تدریجی و با صبوری جذب بازار شدهاند و به همین دلیل اثر رفتارهای دستهای (Herd Effect) را خنثی کرده و در عین حال ماندگاری بیشتری دارند؛ زیرا صاحبان آنها به دنبال نوسانگیری نیستند و انگیزههای بلندمدت دارند. از منظر اقتصاد کلان هم هدایت پساندازهای مردم به بازار سرمایه آثار مثبت متعددی دارد.
این کار نیازمند ایجاد ابزارهای آنلاین برای پسانداز خرد (Micro-Saving) است، یعنی محصولاتی که بتوانند پساندازهای کوچک خانوارها را به صورت مستمر و خودکار سرمایهگذاری کنند. اینجاست که فناوری مالی با پلزدن میان بازار پول و بازار سرمایه به گسترش فراگیری مالی از طریق توسعه پسانداز خرد، یاری میرساند.
از طرف دیگر، امکان رشد اقتصادی از طریق توسعه سرمایهگذاری در اغلب نظریات اقتصادی به تأیید رسیده اما موضوع قابل توجه این است که منابع برای سرمایهگذاری باید به مولدترین و کارآمدترین بخشها هدایت شوند و این کار جز از طریق افراد و نهادهایی که در این زمینه خبره هستند، کارساز نیست.
در حقیقت هدایت سرمایه خرد مردم و پسانداز آنها به سمت تولید در یک اقتصاد کارا عامل رشد اقتصادی است و بازارهای مالی این وظیفه را به عهده دارند. از سوی دیگر نهادهای مالی با رشد و توسعه فناوریهای مالی میتوانند امکاناتی را در اختیار افراد قرار دهند تا پساندازهای خرد مردم را در مسیر سرمایهگذاری درست، مصرف کنند تا با توسعه فراگیری مالی، اقتصاد کشور به رونق برسد و افراد از این طریق، به سودهای قطعی دست یابند.
منبع: راه پرداخت