حامد حسینینژاد، مدیر واحد توسعه سرمایههای انسانی داتین در کارگاه مسیرهای شغلی دانشجویان فناوری اطلاعات و مهندسی کامپیوتر که در همایش انتخاب رشته دانشگاه شریف برگزار شد، به تشریح سه محور پرداخت؛ مسیرهای شغلی دانشجویان این حوزه، مدل همکاری و مدل کارکردن آنها.
او در ابتدای این نشست که هشتم شهریورماه در سالن جابرابنحیان دانشگاه شریف برگزار شد، یک سوال نوستالژیک طرح کرد. «وقتی بزرگ شدیم میخواهیم چه کاره شویم؟» صحبتهای او حول این محور بود که مسیرهای پیش روی یک دانشجوی حوزه فناوری اطلاعات پس از اتمام تحصیلاتش چیست.
به گفته حسینینژاد، یک دانشجو وقتی به مسیر شغلی خود فکر میکند، چند سوال برایش پیش میآید. اینکه چه رشته یا گرایشی را انتخاب کند و بعد در چه مسیر شغلی پیش برود. در حوزه فناوری اطلاعات این سوال به این سمت میرود که فرد سراغ چه تکنولوژی برود و چه مهارتهایی در آن بخش پیدا کند؟، نوع همکاری او چگونه است و توسعه فردی او در چه مسیری است؟
مدیر واحد توسعه سرمایههای انسانی داتین از جمله افرادی است که با تغییر رشته از برنامهنویسی، وارد حوزه سرمایههای انسانی شده است. او این موضوع را اینطور شرح داد: «از سال ۱۳۸۳خواندن نرمافزار را شروع کردم. از اواخر ۱۳۸۶هم کارم در حوزه برنامهنویسی و تولید نرمافزار در شرکت داتین آغاز شد. پس از مدتی تصمیم به تغییر حوزه کاری خود گرفتم، به سراغ حوزه منابع انسانی رفتم و یادگیری در این زمینه را آغاز کردم.»
او در ادامه به اشتباهی که پیشفرض بسیاری از افراد در این زمینه است، اشاره کرد و گفت: «تصور ما این است که باید در امتداد رشتهای که تحصیل کردهایم، کار کنیم. یعنی اگر برق مخابرات خواندم، حتما در حوزه مخابراتی فعالیت میکنم. اگر برق قدرت خواندم احتمالا در حوزه نیروگاهی فعالیت میکنم. اگر کامپیوتر خواندم حتما در حوزه برنامهنویسی کار میکنم.»
این تصور به باور حسینینژاد ممکن است چندان واقعبینانه نباشد. یعنی اتفاقی که در عمل میافتد، میتواند این نباشد. نمونههای بسیار زیادی از افرادی وجود دارد که رشتهای را خواندهاند اما در حوزه دیگری فعالیت میکنند. همچنین مفهوم جدیدی چند سالی است به وجود آمده تحت عنوان تخصصها و شغلهای بینرشتهای که بسیار رایج و خط بطلانی است بر این فرضیه. برای مثال ترکیبی از رشته کامپیوتر و مدیریت، میشود مدیریت فناوری اطلاعات.
در حوزه فناوری اطلاعات، اولین گزینه برنامهنویسشدن است. خیلیها در این حوزه موفق میشوند ولی خیلیها هم نه. مدیر واحد سرمایههای انسانی داتین با ذکر این موضوع گفت: «حداقل چهار مسیر شغلی در حوزه فناوری اطلاعات وجود دارد. البته محدود به این موارد هم نیست. یکی از آنها، مربوط به برنامهنویسی و توسعه نرمافزار است. یک حوزه تقریبا مجزا، مهندسی داده است؛ یعنی کسانی که روی دیتا کار میکنند. حوزه تست، مورد دیگر است. حوزههای مربوط به دواپس، اپریشن، عملیات و… بخشهای متفاوت دیگر هستند. حوزه تحلیلگری هم یک نگاه دیگر در این مسیر است.»
شاید پررنگترین نقش در تولید نرمافزار در نگاه بسیاری، برنامهنویسها باشند. همچنین خیلیها فکر بکنند وقتی میگوییم تولید نرمافزار محصول اولیه، یعنی یک تیم یا یک شرکت نرمافزاری درحال تولید یک برنامه است و همه در آنجا برنامهنویس هستند و کد میزنند. حسینینژاد در تشریح این نگاه عنوان کرد: «یکی از رکنهای تیم توسعه نرمافزار، برنامهنویسها هستند. به غیر از برنامهنویسها، ما در تیمهای توسعه، تحلیلگر و تستر هم داریم که شغلهای متفاوتی هستند. درکنار اینها نقشهای دیگری هم داریم. اسکراممستر را هم داریم. البته اگر تیم درحال کار، با متد اسکرام باشد. همچنین تیم ممکن است مدیر تیم، مدیر پروژه یا مدیر محصول هم داشته باشد. اینها پکیج اصل تیم توسعه را تشکیل میدهند. درکنار تیم توسعه، چند تیم دیگر هستند که سرویسهایی را آماده میکنند تا این تیم بتواند کارش را انجام دهد. محصولش را ارائه و به مشتری عرضه کند. همچنین از محصولش پشتیبانی کند. تیمهایی که قرار است دیتاها را تحلیل کنند، تیمهایی که کارهای تحقیقوتوسعه یا اصطلاحا R&D را برای این تیم انجام میدهند، تیمهایی که قرار است محصول را پشتیبانی بکنند، تیمهایی که مرکز تماس هستند، تیمهای زیرساختی که کارهای سختافزار، شبکه و دیتابیس را انجام میدهند و تیمهای مانیتورینگی که قرار است اینها را مانیتور کنند. اینها همه تشکیلدهندگان تیم توسعه هستند که حوزه فعالیتشان فناوری اطلاعات است.»
چند نوع همکاری وجود دارد؟
مدیر توسعه سرمایههای انسانی داتین، در ادامه صحبتهای خود سه مدل همکاری را برای دانشجویان فناوری اطلاعات و مهندسی کامپیوتر تشریح کرد: «فریلنسری، کار در استارتاپ یا شرکت بزرگمقیاس. فریلنسر یعنی اینکه من برای خودم کار بکنم. پروژه بگیرم و آن را انجام بدهم. البته این خودم ممکن است یک نفر باشد. ممکن است جمع محدود دو الی سه نفره باشد که با همدیگر این کار را انجام میدهند. این افراد میتوانند شب یا نصفه شب کار انجام دهند، ساعت کاری خاصی ندارند و نیاز نیست سر ساعت مشخص به جای مشخصی بروند. احتمالا هم میتوانند درآمد بالاتری داشته باشند، زیرا کل پول سفارشدهنده، عملا دست خودم فرد یا تیم است. تا اینجا بسیار جذاب است اما همیشه اینطور نیست.»
او صحبتهای خود را با یک سوال ادامه داد. اینکه چه ریسکهایی متوجه فریلنسر است: «یک اینکه فرد در هیچ سازمانی کار نمیکند و عنوان هیچ سازمانی هم در رزومه او نمیآید. به هرحال اگر مسیر کاری فرد تغییر کند و تصمیم بگیرد در شرکتی کار بکند، باید رزومهای ارائه دهد. اینکه در آن رزومه چه چیزی نوشته شده برای آن شرکت بسیار مهم است. مورد بعد این است که وقتی پروژه وجود دارد، درآمد خوبی هم هست ولی حقیقت این است که پروژه همیشه نیست. ممکن است خیلی وقتها فرد نتواند پروژهای بگیرد. مخصوصا اوایل کار که برای خودش اسم و رسمی ندارد و شناختهشده نیست. بنابراین فریلنسری یک درآمد ثابت که فرد بتواند روی آن حساب کند، ندارد.»
ممکن است که فرد در یک استارتاپ کار کند یا اصلا یک استارتاپ بزند. حسینینژاد استارتاپ را دارای یکسری جذابیتهای خاص خواند و گفت: «استارتاپها تیم دارند و ایده. دور هم جمع میشوند و محصول و خدمتی را بر پایه ایده به وجود میآورند، آن را به بازار عرضه و تلاش میکنند تا از پشتیبانی و حمایت مالی هم برخوردار شوند. استارتاپها اصولا بهدلیل سایز کوچک و اینکه درحال خلق یک ایده هستند، ریسک نگهداری ندارند. قدرت ریسکپذیریشان نیز بالاتر است، به همین دلیل، معمولا در لبه تکنولوژی حرکت میکنند و از تکنولوژیهای بهروزتر، جدیدتر و مدرنتر بهره میبرند. خیلی از استارتاپها چون در اوایل کار، درآمد خاصی ندارند که بخواهند حقوق آنچنانی به افراد بدهند، اصولا افراد اولیه را در کار خودشان شریک میکنند؛ یعنی درصد یا سهم به آنها میدهند.»
او در ادامه به این سوال پاسخ داد که کارکردن در استارتاپ چه ریسکهایی دارد؟ به گفته حسینینژاد نرخ موفقیت استارتاپها در جهان حدود چهار الی پنج درصد است. در ایران، بهدلیل پیچیدگیهای محیطی، ریسک موفقیت بیشتر هم میشود؛ یعنی تعداد محصولها و استارتاپهایی که موفق میشوند، کمتر است؛ بنابراین اگر من وارد استارتاپی میشوم ریسک پایداری شغلی دارم. از طرفی در تیم کوچک، امکان نگاه سیستمی و توانایی دیدن کل سیستم و تاثیرشان روی هم از فرد گرفته میشود.»
مدیر واحد توسعه سرمایههای انسانی داتین در تشریح فعالیت در شرکتهای بزرگمقیاس گفت: «کارکردن در این شرکتها، بهدلیل ثبات و فضای رشد حرفهای و فردی، با پایداری بیشتری همراه است. تعاملات بیشتری هم وجود دارد. پس چالشهای تعاملی بیشتری هست. این چالشها فرد را به این سمت میبرد که رشد فردی بیشتری هم داشته باشد. جابهجایی شغلی برای فرد فعال در این شرکتها راحتتر از فریلنسری و فعالیت در یک استارتاپ است. از طرف دیگر، یک شرکت بزرگمقیاس بهدلیل تعداد نفراتی که دارد، لایههای سازمانی بیشتری هم دارد و فرد، رشد عمودی هم میتواند داشته باشد؛ یعنی میتواند بهسمت تکنیکالیشدن یا مدیرشدن پیش برود. از طرف دیگر، بهواسطه ریسکپذیری در این شرکتها که معمولا تکنولوژی موجود در آنها قدیمیتر است و بهدلیل بروکراسیهای موجود، بهرهوری شغلی پایینتر میآید. هر سه مدل، ریسکها و جذابیتهایی دارند و بسته به اینکه دنبال چه چیزهایی هستید و چه روحیاتی دارید، یکی از آنها برای شما مناسب است.»
مدلهای کارکردن به چه صورت است؟
دورکاری درمقابل نزدیککاری و هیبرید سه مفهومی بود که حامد حسینینژاد در تشریح مدلهای کارکردن آنها را طرح کرد. به اعتقاد او دورکاری یکسری جذابیتها دارد: «احتمالا بهدلیل اینکه محیطی که در آن کار میکنید را خودتان میتوانید انتخاب کنید، بهرهوری بالاتری دارد. میتوانید پروژههای خارج از کشور هم داشته باشید با درآمدهای ارزی. کارکردن راحتتر است و یکسری هزینههای رفتوآمد هم نمیدهید و در ترافیک نمیمانید. اما عیوب آن چیست؟ عیب آن این است که در محیطی که افراد دیگر هستند، نیستید و احتمالا مهارتهای تیمی کمتری کسب میکنید. فرصت توسعه فردی کمتری دارید. بحث نگاه سیستمی هم مطرح است. وقتی در محل کار، حضور پیدا کنید، مهارتهای جمعی یا تیمی پیدا میکنید. فرصت یادگیری و رشد در آنجا بیشتر فراهم است. یک مدل دیگر هم هیبریدی است که ترکیبی از این دو است و سعی میکند محاسن هر دو را در خود جمع کند.»
مهارتهای نرم یا تکنولوژیک؟
مهارتهای نرم در یک تعریف ساده مجموعهای از مهارتهاست که فرد برای بودن در یک جمع به آن نیاز دارد؛ مهارتهای ارتباطی، تعاملی، تعارضی و… در این دسته گنجانده میشوند. حسینینژاد توسعه این مهارتها را الزامی برای مدیر موفقشدن تلقی کرد و گفت: «درکنار بحثهای تخصصی، علاوهبر اینکه شما تصمیم میگیرید در مسیر تکنولوژی آدم قویتری بشوید و توسعه پیدا کنید، ممکن است از جایی به بعد دوست داشته باشید بهسمت لیدرشیپ یا مدیرشدن پیش بروید. برای اینکه مدیر بهتری بشوید، دیگر توسعه فنی و علمی برایتان کافی نیست. لازم است اما کافی نیست. هرچقدر هم که بالاتر میروید صددرصد اهمیت آن کمتر میشود. شما حتما باید به توسعه و ساختن روابط پایدار و برند شخصی بپردازید و باید وارد حوزه مهارتهای نرم و بهبود آنها شوید.»
مدیر توسعه سرمایههای انسانی داتین، اهمیت یادگیری مهارتهای نرم را تا جایی مهم خواند که ممکن است فرد را در محل کار خود دچار چالش کند: «مهارتهای فنی و تخصصی را هم مهارت سخت میگویند. هر دو اینها مهم است و اگر واقعیت ساده و درعین حال دردناکی را بخواهم به شما بگویم این است که وقتی وارد محیط کار میشویم از نبود مهارتهای نرم، آسیب بیشتری میبینیم تا بحثهای فنی و علمی. پیشنهاد میکنم از همین ابتدا دنبال این موضوع بروید. وقتی داریم درمورد مهارتهای نرم حرف میزنیم درمورد حل مسئله، هوش هیجانی، چابکی ذهنی، خلاقیت، کار تیمی، ارتباطات موثر و… حرف میزنیم که هیچوقت یادگرفتن آنها تمامی ندارد.»
ادامه این نشست، به طرح سوالات دانشجویان درباره مسیرهای شغلی فناوری اطلاعات و کامپیوتر و پاسخهای حامد حسینینژاد، مدیر توسعه سرمایههای انسانی داتین گذشت.