هر چقدر جهان مدرنتر شد، مفاهیم در یکدیگر بیشتر ترکیب شدند. مدیریت به ساحتهای مختلف فردی و غیر فردی وارد شد؛ مدیریت زمان، مدیریت منابع، مدیریت فرایند، مدیریت هزینه و… . بنابراین، هر چقدر مفاهیم بیشتر مرکب میشدند، نظامهای نرمافزاری نیز بیشتر ظهور میکردند و امکانات ذهنی افراد در جاهای مختلف را بسط میدادند.
در سازمانهای مختلف، حس مهرآکینی نسبت به نرمافزارها وجود داشت؛ برخی نرمافزار را رقیب خود و بعضی دیگر دوست خود میدانستند. اما پیشروها بهجای موضعگیری، بهسمت توسعهدادن و منطبقکردن نرمافزارها با نیازهای سازمان و مشکلات جاری آن قدم برداشتند. این را میدانیم که در مسیر برخورد نرمافزار و نیازهای سازمان، فضا پر از اصطکاک است؛ چراکه نرمافزارهای سازمانی حرف نمیزنند، بلکه فقط دستور میپذیرند! در چنین شرایطی، وظیفه طراحی و توسعه بر گردن افراد سازمان است؛ آنان میبایست زمانی را برای منظمکردن افکارشان، تعریف و طبقهبندی نیازها و همینطور با نگاهی کلی، یکپارچهسازی فرایندها در نظر بگیرند. همچنین، مدیران باید بتوانند درجهت ماموریت سازمان، اهداف کلان را به فرایندهای مفید و مبتنیبر بهرهوری تنظیم و تلاش کنند راهحلهای نرمافزاری را به سازمان وارد کنند که جریانها را بهتر جلو ببرد تا اینکه، استفاده از آن نرمافزار، خود سبب تولید مشکلی در سازمان شود.
در گذر زمان، سازمانهای مصرفکننده نرمافزارها در برخورد با انواع مشکلات فهمیدند که توسعهدادن افراد سازمان در واقعیت از توسعه دادن نرمافزارها بسیار سختتر است! چراکه این افراد هستند که در انتها دست به انتخاب نرمافزار میزنند و مسیر توسعه آن را مبتنیبر نیاز سازمان درخواست میدهند. از طرف دیگر، سازمانهای تولیدکننده نرمافزار نیز، فهمیدند که باید نرمافزار به نیاز پاسخ بدهد و از آن مهمتر، توسعهپذیر باشد. در چنین شرایطی، درک درستی از مفاهیم میتواند کمککننده به هر دو طیف باشد و هر دو طرف باید به نرمافزارها به شیوه درستی نگاه کنند.
برای مثال، نباید نیاز را یک امر ثابت و بدون متغیر پذیرفت، بلکه باید همواره این را در نظر داشت که نیاز یک سازمان با رشد آن، بیشتر میشود و باید نیازهای روبهجلو را پیشبینی کرد و برای توسعه نیازها درون نرمافزارها، از ابتدا فکری کرد. مورد دیگر، نگاه به داده در فرایندها و امور کاری است. باید زیرساختی آماده کرد که بتوان از دل دادهها یاد گرفت و این یادگیری، سبب تصمیمسازی برای سازمان شود. چه تولیدکنندگان نرمافزار و چه استفادهکنندگان، باید نسبت به آنچه که در پیش است هوشیار باشند و فقط به وضعیت کنونی خود فکر نکنند؛ چراکه هزینه تغییر و توسعه با بزرگترشدن سازمانها و رشد کسبوکار، بیشتر و بیشتر میشود.
ما باید برای جهان آینده آماده شویم؛ نرمافزارهای آینده احتمالا از سیستم دستورپذیری جلوتر میروند و میتوانند همانند همراهی باهوش، نیازهای ما را شناسایی کنند و در تعامل با ما، تجربه کاربری را بهبود بدهند. بنابراین باید خود را آماده گفتوگو با نرمافزارها کنیم، چراکه مخاطبان آینده، خود نرمافزارها هستند.