سال 2008 وقتی جکما گفت: «اگر بانکها تغییر نکنند، ما بانکها را تغییرخواهیم داد.» هیچکسی باور نمیکرد که او بتواند این کار را انجام دهد. در آن زمان، این ادعا چیزی بیش از لاف متکبرانه یک بنیانگذار رویاپرداز تلقی نمیشد. نکته شگفتانگیز آنکه، این گفته یاوهسرایی نبود و جکما انجامش داد. گروه آنت در ترسیم مسیری برای تحول دیجیتال سرویسهای مالی، جایگاهی را در تاریخ و کتاب رکوردها ثبت کرد. این شرکت نشان داد که چگونه فینتک میتواند از طریق توسعه سرویسهای دیجیتالی به تقویت مشارکت مالی و بهبود زندگی کمک کند.
بانکداری باز
وقتی به وبسایت بانک خود مراجعه میکنید، احتمال اینکه موجودی خود را بررسی یا شاید چند قبض را بپردازید، وجود دارد اما شما سایر پیشنهادها و حتی سرویسها را نادیده میگیرید؛ چرا که شما هم مانند سایرین، نسبت به آخرین پیشنهادات بانک کاملا بیحس شدهاید. این تجربه هر روز میلیاردها بار در سطح جهان تکرار و بهطور کلی کاربرد وب سایت بانک با نیازهای فوری و سرعت پردازش آنها تعریف میشود. بانکها این شرایط را فراهم میکنند، زیرا سرمایه شما در پورتال آنها قرار دارد و شما الزاما باید از سیستم آنها برای دسترسی به پول خود استفاده کنید.
فراتر از سامانههای موروثی بهجامانده و عادات تثبیت شده، دلیلش این است که بانکها درگاههای خود را مقاصدی با عملکرد محدود میدانند. آنها فقط برای انجام دو کار طراحی شدهاند: ارائه خدمات دیجیتال و همچنین پیشنهاد سایر محصولات به امید فروش. شما به سایت یا برنامه آنها مراجعه میکنید نه به این دلیل که میلی به آن دارید، بلکه به این دلیل که مجبور هستید! پول متعلق به شما، اما ابزار انتقال متعلق به بانک است؛ بنابراین، هیچ جایگزینی وجود نداشت تا زمانی که بانکداری باز توسعه داده شد.
توسعه بانکداری باز چین با تخریب خلاق
پلتفرمهای بانکداری در چین، ما را به سوی بانکداری باز هدایت میکند که نتیجه مستقیم، موفقیت علیپی و ویچتپی است. تجربه چین با بانکداری باز دقیقا برعکس برنامهریزی و سازماندهی منظمی بود که در بریتانیا و اتحادیه اروپا انجام شد. در چین بانکداری باز به اندازهای که توسط علیپی و ویچت بر بانکهای سنتی تحمیل شده بود، قانون گذاری نشده بود. هر دوی این پلتفرمها از کارتهای بانکی برای ایجاد ارتباط بین بانک و اپلیکیشن پرداخت استفاده کردند. هنگامی که این پیوند شکل گرفت، بانکها با محبوبیت شگفتانگیز برنامههای پرداخت عملاً به بانکداری باز کشیده شدند. این یک همکاری دوستانه نبود اما با آرام شدن اوضاع، بانکها متوجه شدند که باید با آنها تجارت کنند و شروع به بازگشایی قطرهچکانی APIها برای برنامههای پرداخت کردند. دست آخر، زمانی که روشن شد موبایل نه فقط آینده پرداخت، بلکه آینده همه خدمات بانکی است، بانکها تسلیم شدند.
پلتفرمها به قدری جذاب بودند که بانکها نمیتوانستند کاربران خود را نسبت به استفاده از آنها مصون کنند. در تجربه بریتانیا، بانکها دسترسی دادههای خود را برای اشخاص ثالث باز میکنند، در حالیکه در پلتفرمهای پرداخت چین، بانکها با کمال میل بهعنوان شخص ثالث حضور دارند و دادهها را با خود همراه میآورند.
چین بهجای قانون گذاری، با تخریب خلاق به بانکداری باز دست یافت. برخلاف بریتانیا، موفقیتهای چین در بانکداری باز نتیجه یک برنامه یا تلاش هماهنگ دولت نبود بلکه بیشتر به استراتژی بقا برای مبارزه با غولهای فناوری شباهت داشت. این موردی از تصمیم، میان نوآوری یا مرگ بود و طنز ماجرا این است که بانکهای انگلستان برای اعطای دسترسی به مقررات دولتی نیاز داشتند، درحالیکه بانکهای دولتی چین بدون هیچ حمایت و الزام دولتی این کار را انجام دادند.
بانکداری باز و پلتفرمها
بانکداری باز مستلزم آن است که بانکها خدمات خود را در معرض دید عموم قرار دهند تا کاربران را از هژمونی وبسایتها و اپلیکیشنهای اختصاصی خود رها کنند. چه جایی بهتر از یک پلتفرم دیجیتال برای انجام این کار؟ پلتفرمها مکان طبیعی برای فعالیتهای بانکداری باز هستند و بانکها دو انتخاب متمایز برای نحوه بهرهبرداری از آنها دارند. اولین و سادهترین راه، استقرار بانک روی پلتفرمی است که دیگران ساختهاند. این دقیقاً همان کاری است که بانکهای چین هنگام قراردادن خود در ویچت یا علیپی انجام دادند. API های بانکداری باز به مشتریان این امکان را میدهد تا جزئیات حساب خود را در برنامههای کوچک ساختهشده برای این سوپراپلیکیشنها مشاهده کنند. این سادهترین راه برای ادامه است و یک پایگاه، کاربر بالقوه بزرگ را تضمین میکند و صراحتاً شهودیترین راه پیش رو است.
جایگزین دوم که در چین وجود دارد اما هنوز در غرب امتحان نشده، این است که بانک پلتفرم خود را بسازد. این پیشنهاد بسیار بلندپروازانهتر است و در برخی موارد، بانکها را در رقابت مستقیم با پلتفرمهای دیجیتالی قرار میدهد.
نقش حمایتی رگولاتور در توسعه بانکداری دیجیتال
فینتک چین به لطف تغییرات نظارتی پیشگامانهای که توسط دولت به تصویب رسید، پدید آمد. در سال 2014 به شرکتهای فناوری علیبابا، بایدو و ویچت مجوزهای بانکداری خصوصی آنلاین اعطا شد. برای درک ابعاد این تصمیم فکر کنید به گوگل، آمازون و فیسبوک، مجوزهای بانکی ایالاتمتحده یا اروپا اعطا شود. درست همانطور که اگر یکی از شرکتهای گافا در غرب، ارائهدهنده سرویسهای پرداخت و بانکی باشد، عواقب این تصمیم در چین هم بسیار بزرگ بود.
تسهیل مقررات به نفع شرکتهای فناوری در سیستم مالی، بخشی از یک طرح بسیار بزرگتر بود و بهیکباره از خلاء محقق نشد. چین طبق برنامههای پنج ساله برای کمک به برنامهریزی و توسعه بلندمدت کشور اقدام کرد و بر ایجاد «شبکههای اطلاعاتی نسل بعدی، ارتباطات سیار و اینترنت» تاکید داشت. نه فقط فینتک که تمام خدمات دیجیتال در چین در این دوره با سرعت قابلتوجهی گسترش یافت.
تصمیم PBOC بهعنوان بانک مرکزی چین برای اجازهدادن به شرکتهای فناوری بهمنظور دریافت مجوزهای بانکی در غرب بیسابقه است؛ جایی که جدایی بخشهای فناوری و مالی امری عادی درنظر گرفته میشود. شاید متوجه شده باشید که شرکتهای گافا همگی با بانکها همکاری میکنند تا خدمات مالی محدود خود را ارائه دهند. وقتی جزییات مهم محصولاتی مانند اپلپی را میخوانید، میبینید که آنها از شراکت با بانکدیجیتال گلدمنساکس برای ارائه خدمات مالی استفاده میکنند. توانایی بانک مرکزی چین برای ایجاد تحول در بانکهای خود با نهادهای دیجیتالی که توسط غولهای فناوری اداره میشوند باید مورد توجه قرار گیرد تا بفهمیم این اقدام چقدر ساختارشکنانه و بنیادین است. در ایالاتمتحده تقریباً تمام بانکهای دیجیتال جدید ملزم به شراکت با بانکهای فعلی مستقر هستند که به شدت ارائه محصولات و جدول کارمزد آنها را محدود میکند. در بریتانیا و اتحادیه اروپا جایی که طرحهای صدور مجوز تخصصی برای ایجاد بانکهای دیجیتال وجود دارد، رگولاتور با تاسیس بانکهای چالشگر3 درجستوجوی رقابت با چهار بانک بزرگ (HSBC ،Barclays ،RBS و Lloyds Banking Group) است.
در سال 1987 چهار بانک بزرگ 87 درصد از حسابهای شخصی را در بریتانیا مدیریت میکردند. ماهیت محدود مجوزها بههمراه الزامات اندوخته قانونی که باعث محدودیت مدلهای تجاری آنها میشود، ابتکار و نوآوری را بهویژه برای شرکتهای بزرگ فناوری غیرجذاب میکند. بنابراین علیرغم تلاشهای بانکهای چالشگر مانند Monzo ،N26 و Revolut تصور اینکه یک نهاد فناوری بزرگ بتواند آن را بخرد، دشوار است. با وجود تمام صحبتها درمورد ایجاد چالش، شکستن دیوار بین فناوری و بانکداری در غرب غیرممکن باقی میماند.
نیروی محرکه مجوزدهی به خدمات بانکداری دیجیتال در چین، این نوید را میداد که خدمات دیجیتالی سبب توسعه شمول مالی برای افراد نیازمند روستایی میشود. در نتیجه این طرح جواب داد و سرعت پذیرش، رگولاتورها را شوکه کرد. کاربران پرداختموبایلی در سالهای 2014 و 2015 تقریباً دو برابر شدند که نشاندهنده استقبال از سیستم است.
علیبابا، تنسنت و بایدو اولین بانکهای دیجیتالی چین را تاسیس کردند؛ مانند نئوبانک ایالاتمتحده یا اتحادیه اروپا، آنها 100 درصد دیجیتال هستند و هیچ شعبهای ندارند. اینکه راهاندازی آنها به غولهای فناوری نیاز داشت، جای تعجب نیست. بانکهای فعلی چین از لحاظ سابقه تاریخی بیاعتنایی نامناسبی نسبت به مشتریان دارند. وقتی افراد از انتظار در صف شعب خسته شده بودند، با اولین فرصت به پرداخت دیجیتال روی آورند و بهطور انبوه به آن مهاجرت کردند. آنچه قابلتوجه است اینکه، چین اولین کشوری بود که با تغییرات گسترده نظارتی دستوپنجه نرم کرد و باعث ایجاد شوکی در قلب دنیای مالی بانکمحور شد. این بهعنوان یک تصمیم جسورانه از سوی دولت، بیانگر ایمان فوقالعاده آنها به فناوری دیجیتال بود. چیزی که این موضوع را بیش از پیش شگفتانگیز میکند، این است که دولت مطلع بود این تصمیم بهطور بالقوه سود بانکهای دولتی را به خطر میاندازد.
Kapronasia که یک شرکت تحقیقاتی و مشاوره متمرکز بر صنعت مالی آسیا است، تخمین زد زیان کارمزد تراکنشهای مبتنی بر کارت تقریباً 5 تا 8 درصد از درآمد بانکها را تشکیل میدهد. این ضرر برای نابودی بانکهای فعلی کافی نیست، اما مطمئناً آسیبزننده است. مهم تر از همه نشان داد که چقدر کنترل بانکها بر مشتریان، ضعیفتر از چیزی است که آنها تصور میکردند. جالب اینجاست که بررسی دادهها نشان میدهد درحالی که مردم چین برای خریدهای روزمره از پرداختهای موبایلی استفاده میکنند، برای پسانداز همچنان به بانکهای فعلی میروند. این نه تنها حاکی از اعتماد مردم به بانکهای سنتی بلکه بیانگر ماهیت بلندمدت و عمیق روابط است. درنتیجه، در شرایطی که تأثیر آن بر بانکها قابل توجه بوده اما سبب ایجاد آسیب اساسی نشدهاست؛ یعنی حتی اگر شرکتهای بزرگ فناوری غرب تبدیل به بانک شوند، سبب ایجاد اختلال در بانکهای سنتی مستقر نخواهد شد.
پلتفرمها و بانکداری تعبیهشده
همانطور که احتمالا انتظار دارید، تجربه بانکداری در چین کاملاً متفاوت است. شهروندان چینی دیگر اپلیکیشن بانکی و اینترنتبانک ندارند و پول تماماً از طریق پلتفرمهای ویچتپی و علیپی قابل دسترسی است. این یک تجربه قابلتوجه است که دسترسی به پسانداز را تسهیلکرده و بانکداری را بهجای متمرکزکردن دسترسی، با هدف افزایش توانمندی گسترش میدهد. این تحولی عظیم در نحوه استفاده از بانکها است و درک کاربران از بانک را بهعنوان یک ضرورت و نیز جایگاه پول در زندگی، تغییر میدهد. بنابراین، «یکپارچهسازی» بهترین توصیف است؛ یعنی پول و فناوری در کنار هم قرار میگیرند تا تجربه یکپارچگی استفاده از پول را ایجاد کنند.
تحقیقات نشان میدهد که 93 درصد از مشتریان دارای حساب بانکی در چین از یک یا چند شرکت پرداخت دیجیتال استفاده میکنند. این عملا بدان معناست که بانکها توسط سوپراپلیکیشنها از مرکز بازی خارج شدهاند. این موضوع به قدری مخرب است که جای تعجب نیست اگر بانکهای غربی از نظر فرهنگی، تصمیمگیری درباره ابتداییترین تکنیکهای بانکداری باز را از ترس اینکه دچار محرومیت ارتباط با مشتری شوند، چالشبرانگیز بدانند.
اساسا ما صبح که از خواب بیدار میشویم به بانک مراجعه نمیکنیم تا ببینیم چه خبر است، بلکه بانک وسیلهای برای رسیدن به هدف و معمولاً یک توقف مبهم ناخوشایند برای رسیدن به آن است. حال تصور کنید که بانک دیگر یک توقف ضروری در مسیر دستیابی به هدف نباشد. اپلیکیشنهای تامین مالی نمایشگاههای فروش خودرو سالها پیش با برنامههای Sign Now و Drive Away که بهدنبال کاهش دردسر برای دریافت وام خودرو بود، شروع شدند. فروشندگان متوجه شدند که بررسی نرخها و رفتن به بانک برای امضای اسناد در بسیاری اوقات، فروش را متوقف میکند، بنابراین آنها برای حفظ مشتریان، فرایند نهایی را خودشان در محل انجام دادند. این یعنی، شرکتهای خودروسازی بخش عمدهای از کسبوکار تامینمالی خودرو را از بانکها گرفتند.
دنیایی را تصور کنید که در آن پول شما روی یک پلتفرم پرداخت دیجیتال مبتنی بر موبایل در دسترس است و به تمام فعالیتهای زندگی شما میپردازد. این فقط خرید قهوه با استفاده از اپل یا گوگلپی نیست، بلکه سیستم پرداختی است که تمام زندگی شما را دربرمیگیرد. شما هرگز به بانک، وبسایت یا اپلیکیشن بانکی خود مراجعه نمیکنید اما جای پول شما امن است. این رویا توسط سیستمهای پرداخت دیجیتال محقق شد و چین را به «جامعه بدون پولنقد» تبدیل کرد. تحقیقات نشان میدهد که 42 درصد از مشتریان چینی از سرویسهای بانکداری دیجیتال بهجای محصولات بانکی استفاده میکنند. به اینمعنی که بانکها فقط در جبهه پرداخت نمیجنگند، بلکه بر سر تواناییشان در ارائه خدمات بانکی به مشتریان فعلی خود نیز میجنگند.
درنهایت، وقتی بانکها متوجه شدند که نمیتوانند پلتفرمها را شکست دهند، بهجای اینکه دارندگان حساب را مجبور به دانلود اپلیکیشن مستقل بانک کنند، عاقلانه تسلیم شده و از ویچتپی و علیپی برای دسترسی به مشتریان خود استفاده کردند. این نمونه نهایی است که چگونه پلتفرمها بانکها را مجبور میکنند تا بخشی از انقلاب «بانکداری باز» شوند و این تصور را که مشتریان باید برای خدمات به پورتال خود مراجعه کنند، کنار بگذارند. درحالیکه غرب به هیچوجه به سطح سرویس پرداخت علیپی و ویچتپی و تسهیل سرویسهای بانکی آنها نزدیک هم نشده، اما این موج در ایستگاه آغازین است. آنها چین را دیدهاند و میدانند که ترکیب پلتفرم دیجیتال و خدمات مالی، فوقالعاده است.
هدف، چیزی جز تسخیر امور مالی نیست اما درحال حاضر باید به قوانین و الزامات بانکی که توانایی آنها را برای بازی در فضای مالی محدود میکند، پایبند باشند. به همین دلیل است که هر یک از پلتفرمهای بزرگ فناوری غرب به یک بانک مرتبط میشوند یا مجوزهای خدمات مالی محدودی برای توسعه این محصولات دریافت میکنند. برخلاف چین که دولت مجوزهای بانکی ویچت و علیپی را صادر کرده، همچنان مقررات برای بازیگران پلتفرمهای غربی ممنوع است. رگولاتور بانکی چین در مجوزدهی به غولهای فناوری برای توسعه بانکداری دیجیتال مبتکرانه عمل کرده است. دیدگاه شما هرچه باشد، به نظر میرسد واقعیت این است که این تفکیک در غرب برای طولانیمدت باقی نخواهد ماند. بازیگران فناوری مشتاق اضافهشدن این خدمات هستند و آنها درنهایت، بازار را با همراهی یا بدون کمک رگولاتور شکست خواهند داد. گوگل، آمازون، واتساپ و فیسبوک همگی پلتفرمهای پرداخت را در هند راهاندازی کردهاند و این تلاشها نشانه ای آشکار برای این موضوع است که به محض فرصت قانون گذار، سریع وارد فضای پرداخت شوند.
در این مطلب نشانههایی برای هشدار به بانکها وجود دارد. آنها بهخوبی میتوانند توسعه سوپراپها را در بازار چین و در جنوب شرقی آسیا؛ جایی که اکنون سرویس اشتراکی خودرو Grab و Gojek وجود دارد، مطالعه کنند. در تمام این موارد، پلتفرم قصد تبدیلشدن به بانک را نداشت، بلکه سعی میکرد با یکپارچهسازی، زحمت مشتریان خود را کاهش دهد که اتفاقاً سرویسهای بانکداری را نیز دربرمیگرفت. علیبابا سرویسپرداخت آنلاین علیپی خود را تنها پس از ناکامی در شراکت با بانکی برای توسعه پرداختهای تجارتالکترونیک، راهاندازی کرد؛ درواقع علی بابا، علیپی را بهتنهایی ساخت. بهطور مشابه Grab و Gojek هر دو وقتی دریافتند که بسیاری از رانندگان آنها فاقد حساب بانکی هستند و توسط بانکهای فعلی نادیده گرفته شدهاند، به توسعه خدمات بانکداری ورود کردند. درنهایت، این بانکها بودند که از ارائه خدمات مدرن خودداری کردند و پلتفرمها بهسادگی ورود و شکاف را پر کردند.
میتوان مدعی شد که این نمونهها همگی از کشورهای درحال توسعه میآیند و چنین شکافی در سرویسدهی بانکها در غرب وجود ندارد. این بحث زمانی روشن میشود که پرداختهای دیجیتال در پلتفرمهای گوگل در هند و واتساپ و فیسبوک در برزیل آسانتر از ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا انجام میشود.
Uber Money در ایالاتمتحده هشدار دیگری است که از دسترس بانکهای فعلی خارج میشود و منعکسکننده تجربیات Grab و Gojek است. کافی است بگوییم پرداخت دیجیتالی بهعنوان کسبوکار بانک درحال ازدسترفتن است. به نظر میرسد که عدم تمایل بانکها به انطباق یا اصلاح مدل کسبوکارشان برای پاسخگویی به نیازهای جدید در دنیای دیجیتال، ممکن است فرصت نابی را به غولهای فناوری بدهد که سالها منتظر آن بودند.
شکستن موانع نوآوری
گروه آنت به تثبیت چین بهعنوان رهبر جهانی پرداخت دیجیتالی کمک کرد و در رسیدن به چین بدون پولنقد، نقش اساسی داشت. همچنین به کارآفرینان و مصرفکنندگان دسترسی بیشتری به وام ها داد و نحوه مدیریت پول را دچار تغییر کرد. البته، به مفهوم پلتفرم مالی منسجم عینیت بخشید که نه تنها نحوه پرداخت ما، بلکه نحوه استفاده از خدمات مالی و ارتباط ما با پول را متحول کرد. مهم تر از همه، آنت مردم را در سراسر جهان با این پرسش مواجه کرد که بپرسند چرا اینجا نه؟
بزرگترین مانع نوآوری برای اکثر افراد، عدم درک احتمالات ممکن و شدنی است. تصور یک آینده دیجیتالی انتزاعی سخت است، بهخصوص زمانی که آن آینده با پیشفرضهای تثبیتشده در تضاد باشد. آنت به دنیا نشان داد که فینتک یا همانطور که جکما آن را تکفین نامید، میتواند به چه چیزی دست یابد. شرکت او پیشرفتهایی را که فناوری میتوانست در امور مالی به ارمغان بیاورد، به تصویر کشید و با انجام این کار، آینده را ابهامزدایی کرد. به گفته اریک جینگ رئیس اجرایی آنت، سیستم مالی 200 سال گذشته برای دوران صنعتی طراحی شده بود و تنها به 20 درصد از جمعیت و سازمانها خدمات میداد. با ورود به عصر دیجیتال، باید به 80 درصد باقیمانده بهتر خدمت کنیم که هسته اصلی چشمانداز ایدهآل بسیار بنیادیتر از پرداختموبایلی است. پارادایم بانکداری در تمرکز بر ثروتمندان شکسته شد و دیجیتالیسازی کلید دسترسی به فقرا بود. با اختلاف، این بزرگترین دستاورد گروه آنت است که به کشورهای درحال توسعه امید میبخشد تا بتوانند از دیجیتالیشدن برای مشارکت کامل در آینده استفاده کنند و این پیام فراتر از مرزهای چین، برای محرومان مالی در سراسر جهان طنینانداز میشود.
نویسنده: محمدمحسن بخشی، پژوهشگر بانکداری دیجیتال