ما اغلب درباره «آینده» سخن میگوییم؛ از آرمانها، فناوریهای نوپدید و تغییراتی که چشمانداز فردا را شکل خواهند داد. اما کمتر به این پرسش بنیادی میپردازیم که «چه سازوکاری تضمین میکند که ما سهمی فعال از آن آینده داشته باشیم؟» آینده برخلاف تصور رایج، وعدهای محتوم یا مسیری خودبهخود در حال وقوع نیست؛ آینده، پروژهای سازمانیافته و طراحیشده است برای ملتهایی که برایش «آماده» شدهاند.
در جهانی که سرعت تحولات فناوری از آهنگ خطی به جهشهای دومینووار رسیده، آنچه بقای سازمانها و نهادها را تضمین میکند، نه صرفا منابعشان، که «تواناییشان در یادگیری، انطباق و بازآفرینی» است. یادگیری مستمر، دیگر اختیار نیست؛ ضرورتی بقاگرایانه است. آن دسته از سازمانهایی که از تغییر نمیهراسند، تفکر فناورانه و چابکی را از سطح شعار وارد بطن فرهنگ سازمانی کردهاند. میتوانیم بگوییم آنها شانس دارند که در آینده نه فقط مصرفکننده، که سازنده باشند.
اگر بخواهیم از «تحول دیجیتال» بهعنوان یک روند بنیادین سخن بگوییم، لاجرم با دو مولفه کلان مواجهیم: نخست، سرمایه انسانی متخصص که باید برای توانمندسازی آنها کاری کرد و دوم، سامانههای هوشمند مدیریتی که حکم سیستم عصبی فرایندهای تصمیمگیری را در سازمان ایفا میکنند. در این میان، سامانههای جامع سازمانی دیگر صرفا ابزارهای فناورانه برای نظمدهی عملیات نیستند؛ بلکه سکوی تحلیل، یکپارچگی و واگذاری هوشمند تصمیمها در بطن سازمانهای عصر چهارم صنعتیاند. به همین دلیل، واحدهای جامع سازمانی امروز نقشی فراتر از «تامینکننده نرمافزار» دارند؛ آنان در واقع، طراحان زیرساخت آینده کاری سازمانها هستند.
همکارانم در شماره دوم فصلنامه کاروند به همین پرسش کلیدی میپردازند؛ «در جهانی که کار، مهارت و یادگیری بهسرعت در حال بازتعریف هستند، چه میزان آمادگی در نظامهای آموزشی، صنعتی و نهادی خود داریم؟» دانشگاهها، صنعت، دولت و بخش خصوصی کدام بخش از این پازل را بر عهده گرفتهاند؟ و مهمتر از همه، ما بهعنوان توسعهدهندگان راهکارهای سازمانی چه مسئولیتی در قبال این آینده پرشتاب داریم؟
در واحد «راهکارهای جامع سازمانی» شرکت داتین، بر این باوریم که سرمایهگذاری روی سرمایه انسانی، آغازی برای ساختن آینده است. این سرمایهگذاری، از پرورش تخصصی و انتقال دانش فنی آغاز میشود و تا بومیسازی فناوری، طراحی سامانههایی برای تابآوری سازمان در برابر نوسانات محیطی و خلق پلتفرمهای یادگیرنده ادامه مییابد. کاروند، پژواک بخشی از همین دغدغه است؛ تلاشی برای گشودن فضای گفتوگو، تفکر تحلیلی، مشارکت بین بخشی و ارائه پاسخهایی پرسشمحور برای آیندهای که هنوز نوشته نشده اما فرصت طراحی آن، همین امروز در اختیار ماست.