امروز عبارت ارزش یکی از مهمترین مفاهیمی است که در علوم مختلف از اقتصاد و تجارت گرفته تا علوم انسانی و… به کار گرفته میشود. آنچه امروز از نگاه تجاری ارزش تلقی میشود، نگاه و دید مشتری است و رفتاری که در کاربرد محصول یا خدماتی خاص دارد. ادراکی که مشتری از تجربه یک محصول به آن میرسد، ارزش آن را تعیین میکند. آنقدر که در بین اهالی کسبوکار مشهور است که ارزش محصول چیزی نیست که در کارخانه تولید میشود، بلکه آن چیزی است که مشتری به دست میآورد. ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که رضایتمندی مشتری حرف اول و آخر را میزند، ولی با پیشرفت در فناوری اطلاعات و ارتباطات، جنبههای تعاملی بین شرکتها و مشتریان دیگر مانند گذشته نیست. اگر دیرزمانی ارتباطی مستقیم بین خریدار و تأمینکننده خدمات وجود داشت، حالا این کانال ارتباطی به نحوی است که مشتری صرفاً خودش با استفاده از امکانات خاص تأمینکنندهها خدمات مورد نیازش را تأمین میکند. این همان رویکردی است که امروز به اسم سلفسرویس میشناسیم؛ همان ارزش از نگاه امروزی. در این راستا با علیرضا ارومند، مدیر محصول راهکارهای بیمهگری مدرن داتین به گفتوگو نشستیم و او برایمان از اهمیت سلفسرویسها در صنعت بیمه گفت و دورنمایی که برای آن متصور است.
امروز خدمات سلفسرویس در فینتک رویکرد بسیار مهمی تلقی میشود. چه تعریف جامع و مشخصی از این روند میتوان برای صنعت بیمه داشت؟
رویکرد سلفسرویس بهنوعی رویکرد حمایت از مشتری است. در واقع رویکردی مشتریمدارانه است و در همه رشتهها کاربرد لازم را دارد. شاید سادهترین رویکرد سلفسرویس در رستوران باشد که اصلاً این روند از ابتدا در آنجا شناخته شد. در رستورانهای سلفسرویس مشتری خودش خدماتی را که میخواهد انتخاب میکند و برمیدارد. ولی سطح خدماتی که فرد در رستوران میگیرد، متفاوت است. ممکن است در یک رستوران چند غذا از قبل آماده شده باشد و شما همان را انتخاب کنید یا ممکن است در رستوران دیگری دستور پخت را هم خودتان بدهید و در حضور شما کار طبخ انجام شود.
در بیمه هم این شرایط را داریم. اگر بخواهیم این رویکرد را در بیمه تعریف کنیم، میتوانیم بگوییم سلفسرویس در بیمه مجموعهای از راهحلهای نرمافزاری است که عملیات شرکتهای بیمه را اتوماتیک میکند و میتواند در فرایند بیمه و خدمات آن سادهسازی انجام دهد.
این خدمات بیمهای هم دستهبندیهای مجزا دارند؛ یعنی بخش صدور بیمهنامه، خسارت، مدیریت مشتری، مباحث حسابداری و ادعای خسارت و غیره. در نهایت درون بیمه هم میتوانیم به جایی برسیم که به جای داشتن چند رشته بیمهای، شرکتهای بیمه یکسری خدمات ارائه دهند و مشتری خودش راهحلها و خدمات را به هم بچسباند و بیمه اختصاصی خودش را ایجاد کند. فکر میکنم غایتی که میتوانیم به آن برسیم، همین باشد.
ما برای هر کاری باید هدفی داشته باشیم و در رویکرد سلفسرویس هم اگر هدفمان این باشد که تجربه کاربری ویژهای به مشتری ارائه بدهیم و هدفمان در ایجاد فرایند سلفسرویس این تجربه کاربری ویژه باشد، فکر میکنم در نهایت بتوانیم موفق شویم.
برای ایجاد این تجربه خاص هم قاعدتاً باید یکسری ویژگیهایی را پیادهسازی کنیم. باید دادههای فراوانی از مشتری جمع و کانالهای ارتباطی بسیار متنوعی را برایش ایجاد کنیم، یعنی مشتری هر لحظه که اراده کرد، بتواند با ما ارتباط بگیرد؛ خواه در شبکههای اجتماعی یا نرمافزارهای اختصاصی که در اختیارش میگذاریم، یا تلفن همراه و… . باید بستر ارتباطی به گونهای فراهم شود که سرانجام به آن هدف نهایی برسیم، یعنی هم باید از مشتری داده جمعآوری کنیم و مشتری را بشناسیم، هم پیشنهادهای مؤثری به او بدهیم و در نهایت هم راههای ارتباطی مناسب در اختیارش بگذاریم تا بتواند خدمات مورد نیازش را از هر طریقی از ما دریافت کند.
در وضعیتی که صنعت بیمه ما امروز تجربه میکند، این خدمات سلفسرویس در کدام لایه از زنجیره ارزش بیمه میتواند بیشتر ارزشآفرینی را داشته باشد؛ فروش یا خسارت؟
من به دو جنبه نگاه میکنم، یکی اینکه حالا چه کار میکنیم و جنبه دوم اینکه بهتر است چه کار بکنیم. در جنبه نخست صنعت بیمه بیشتر در همان لایه فروش و آن هم در برخی رشتههای خاص فعال است، ولی در مورد اینکه بهتر است چه کاری بکنیم، ما در علوم انسانی هرمی به نام مازلو داریم. مثلاً گفته میشود انسان در کف هرم مازلو به این نیاز دارد که به خواست فیزیولوژیکش رسیدگی شود. وقتی این نیازها برطرف شد، میتواند به لایه بالاتر برود و مثلاً به نیازهای امنیتیاش رسیدگی کند و در نهایت هم به بالاترین بخش هرم و بحث خودشکوفایی و باقی ماجرا برسد. در بیمه نیز چنین شرایطی را داریم. یک شخص به چه دلیل از خدمات بیمه استفاده میکند؟ برای اینکه وقتی دچار حادثه شد، بیمه از او حمایت کند. ولی در حال حاضر وقتی فردی دچار حادثه میشود، این شرایط را ندارد و بیمه از او حمایت نمیکند. یعنی فرد بیمهشده به جای اینکه از داشتن بیمه احساس آرامش کند، دغدغهاش این میشود که باید با بیمه چه کار کند، آیا میتواند از خدماتش استفاده کند، یا چطور باید این فرایند را طی کند. به واقع بیش از آنکه حس آرامش ایجاد کند، حس ناامنی میدهد.
به نظر من خدمات سلفسرویس اگر میخواهد ارزشی ایجاد کند و وارد زندگی مردم شود و بیمه را از کالای جانبی در زندگی مردم به خدمات ارزشآفرین تبدیل کند، اول باید وارد لایه خسارت شود و در آن حوزه خیال فرد را راحت کند. به این ترتیب که شخص در لحظهای که نیاز به خدمات بیمه دارد، با کمترین دغدغه بیشترین خدمات را دریافت کند. بعد از آن میتواند وارد لایه یادگیری و آموزش شود، سپس وارد لایه خرید شود و در نهایت به آن نوک قله برسیم که همان ایجاد تجربه اختصاصی است.
بهدلیل پرتفولیومحور بودن شرکتها، چیزی که اکنون در صنعت بیمه شاهدش هستیم، این است که لایه فروش برای شرکتهای بیمه خیلی اهمیت دارد. به نظر میرسد فعلاً از خدمات سلفسرویس بیشتر در بیمههای خودرو استفاده میکنند. از نگاه شما چه رشتههای دیگری از بیمه در حال حاضر توانایی استفاده از سلفسرویس دارند؟
همانطور که اشاره کردید، بیشتر خدمات در حوزه فروش خودرو است و همه جنبهها سلفسرویس نیستند. بد نیست ریشهیابی کنیم و ببینیم چرا در خودرو سلفسرویس داریم. به نظر من یکی از اجباریترین بیمههایی که با آن سروکار داریم، بیمه خودرو است و همیشه مجبوریم بیمه خودرو بخریم. این اجبار به خرید و این استفاده دائمی چه اتفاقی را رقم زده است؟ باعث شده فرد دانشش نسبت به بیمه خودرو زیاد شود. حالا شخص میداند که بیمه را از کجا بخرد، چه زمانی بخرد، چه ویژگیهایی دارد، چه پوششهایی دارد و همه این اتفاقات را میداند.
در کنار این مسائل موضوع دیگری را هم در نظر بگیرید، فروش خودرو تقریباً جزء مواردی است که میتواند بهطور خودکار اتفاق بیفتد. یعنی مثلاً برای فروش بیمه ثالث خودرو، تابعی داریم و این تابع یکسری پارامتر ورودی دارد که این پارامترهای ورودی میتوانند محدودیت ایجاد کنند. مثلاً اینکه خودرو داخلی است یا خارجی، تصادف داشته یا نداشته، ماشین نو است یا نه و پارامترهای دیگری که در نهایت این پارامترها را به تابع میدهیم و این تابع یک عدد خروجی دارد. با این عدد بهدستآمده میتوان خرید بیمهنامه را انجام داد. دانشی که داریم در کنار تابع پارامتریک باعث شده فروش بیمه خودرو بهصورت سلفسرویس ممکن باشد. حالا اگر این ویژگی را به هر رشته دیگری بدهید، در هر لایه دیگری میتوانید این کار را انجام دهید. بخش درمان هم سلفسرویس خوبی دارد، چون درمان از حوزه خود شرکت بیمه بیرون آمده و مثلاً یکسری درمانگاه وجود دارند که طرف قرارداد هستند و آنها دانش ارائه خدمات را دارند و این کار را بهصورت سلفسرویس انجام میدهند. همانطور که گفتم، در هر جایی ویژگی دانش به اضافه تابع پارامتریک را ایجاد کنید، میتوانید به این قابلیت برسید.
البته به نظرم اینجا آیتی میتواند خیلی کمککننده باشد. مثلاً رشته عمر یا درمان خیلی به مسئله سلامت فرد وابسته است؛ مثلاً اینکه فرد سالم است یا نه، چندساله است، سابقه بیماری دارد و موارد مشابه. در حال حاضر این موارد بهصورت دستی ثبت و کارشناسی میشود. حال اگر استارتاپهای زیادی در حوزه سلامت وجود داشته باشد و این استارتاپها پارامترهای مختلف سلامتی فرد را جمع کنند، به او هشدار بدهند و کمک کنند که سبک زندگی درستی داشته باشد، به سلامتیاش توجه کنند و کار به نحوی جلو برود که هر زمان اراده کنیم، پارامترهای سلامتی فرد را در اختیار داشته باشیم، آن وقت میتوانیم در حوزه سلامت و عمر به سلفسرویس برسیم. بعد از آن به جای اینکه از فرد بخواهیم به پزشک مراجعه کند یا آزمایشهای مختلفی را انجام دهد، به پارامترها مراجعه میکنیم و آن را در تابعی میگذاریم که عددی به ما میدهد و آن عدد میشود عدد سلامت فرد. به این ترتیب ریسک بیمهای و سایر خدماتی را که میتوان به فرد داد، پوشش میدهیم.
اکوسیستم صنعت بیمه ما، ظرفیت استفاده از قابلیتهای سلفسرویسها را دارد؟ بر اساس آن اتفاقات ساختاری درون صنعت بیمه و در نظر گرفتن تمام جوانب، از میزان سطح آگاهی گرفته تا زیرساخت و موارد دیگر، اکنون تا چه اندازه میتوانیم از این قابلیت سلفسرویسها استفاده کنیم؟
اگر بخواهم در مورد میزان استفاده از سلفسرویسها بگویم، به نظر راهی طولانی برای رسیدن به این ویژگی در پیش داریم. در حال حاضر در حوزههای مختلف بیمه دچار نقص هستیم. یک بحث خود شرکتهای بیمه است و رشتههای بیمهای موجود و روش فروش فعلی؛ چراکه بسیاری از رشتهها و روشها غیرشفافاند. یعنی فرد بیمهنامهای میخرد که نمیداند چه خدماتی را با چه هزینهای و در چه شرایطی ارائه میدهد. این عدم شفافیت و فناوریهای جانبی که برای صحتسنجی حرف مشتری بیمه به آن نیازمندیم، خودش میتواند چالش بزرگی باشد.
در ادامه از طرف مقابل، بیمه یکی از رشتههایی است که تخلف و تقلب بسیاری در آن اتفاق میافتد و مشتری هم ممکن است تخلف و تقلب کند. دادهها و اکوسیستمی نیز که به تصمیمگیری درست کمک کند، وجود ندارد و در این زمینه نقص داریم. اگر بخواهیم به جمیع جهات، چه از نظر سختافزاری و نرمافزاری، زیرساختی و حتی فرهنگی نگاه کنیم، به نظرم خیلی کار داریم. یعنی باید سالها تلاش کنیم تا به اتوپیایی برسیم که در رابطه با سلفسرویس از آن صحبت میکنیم.
به نظر شما این تلاش در چه جهتی باید انجام شود؟ در جهت آگاهی مدیران ارشد شرکتهای بیمه باشد، یا توسعه زیرساختها. این مسئله در کجا باید اتفاق بیفتد؟
به نظرم گام اول در هر کار و صنعتی فرهنگسازی است. فرهنگسازی هم از سمت شرکت بیمه و هم دانشی که از آن سمت باید ایجاد شود و هم از سمت جامعه.
آیا گسترش و توسعه رویکردهای سلفسرویس میتواند تهدید و زنگ خطری برای شبکه فروش باشد، یا میتوان این پیغام را به آنها داد که این رویکرد فرصتی است تا شبکه فروش هم از قابلیتهای خودش بیشتر استفاده کند. از نظر شما این رویکردها چه پیغامی میتواند برای شبکه فروش آفلاین داشته باشد؟
من این مسئله را نه به چشم فرصت میبینم، نه تهدید. بیشتر یک تغییر رویکرد و تغییر بازیگران اصلی است. کل فرایند فناوری، خیلی بیرحم است. در همین ۱۰ سال گذشته آیتی مشاغل زیادی را از بین برده است. مثلاً حوزه حملونقل و تاکسیهای اینترنتی؛ تاکسیهای اینترنتی که ایجاد شدند، آژانسها و تاکسیرانی اعتراضاتی کردند، ولی در نهایت تصمیم جامعه بر این بود که این کار را انجام دهد. آژانسهای زیادی تعطیل شدند و عدهای از آنها هنوز مشغول فعالیتاند. اکنون راننده راضی است و مشتری هم راضی است. ۲۰ سال آینده چه اتفاقی میافتد؟ ۲۰ سال آینده ماشینهای خودران میآیند و رانندهها هم از این بازی کنار گذاشته میشوند، ولی میتوان گفت که زندگی و معیشت این افراد بهطور کامل مختل میشود؟ نه این اتفاق نمیافتد.
قاعدتاً وقتی در آیتی تغییری ایجاد میشود، نقش بازیگران عوض میشود و اینطور نیست که بگوییم از بین میروند. حالا اگر بخواهیم در مورد بیمه هم این مسئله را شرح دهیم، شاید با این رویکرد شبکه سنتی فروشمان تغییر کند، ولی نهایتاً اتفاقات خوبی رخ میدهد. در حال حاضر عملکرد شبکه فروش طرف شرکت بیمه است، یعنی سعی میکند خودش را بهعنوان نماینده شرکت بیمه معرفی کند و از طرف آن فروش انجام دهد. با تغییر رویکرد خدمات سلفسرویس زمین بازی جدید بهعنوان عرصه وکالت از طرف افراد باز میشود.
کسانی هستند که میخواهند بیمه بخرند و اتفاقاً نمیخواهند از خدمات سلفسرویس استفاده کنند، یعنی ترجیح میدهند یک نفر برایشان این کار را انجام دهد، مشاوره بدهد، خرید کند و وقتی بخواهند خسارت بگیرند، کارهای اداری را برایشان انجام دهد و مسائلی از این دست. قاعدتاً بخشی از سلیقه جامعه اینگونه است و میتوان روی آن کار کرد و شبکه فروش سنتی میتواند تغییر نقشه دهد. غیر از آن هم شرکتهای بیمه خدماتشان را بهصورت سلفسرویس ارائه میدهند و شبکه فروش میتواند خدمات اگریگیتوری عرضه کند. یعنی به مشتری بگوید که تجمیعی از خدمات شرکتهای دیگر دارد، مقایسه میکند، راهنمایی میدهد و در نهایت این کارها به فروش منجر میشود. از طرفی هم به مشتری کمک میکند و وکالتش را بر عهده میگیرد و کارهای بیمهاش را پیگیری میکند. یعنی جایگاهشان در زمین بازی عوض میشود و اینکه بگوییم دیگر چنین چیزی نخواهیم داشت، به نظرم اتفاق نمیافتد.
شما معتقدید که در صنعت بیمه حتی اگر رویکردهای سلفسرویس هم داشته باشیم، هنوز مشتری به ارتباط چهرهبهچهره با کارشناس نیاز خواهد داشت؟
بله، قطعاً. جاهایی که خود مشتری انتخاب میکند از سلفسرویس استفاده نکند و شاید بعضی رشتهها هم این ویژگی را نداشته باشند که کامل و صد درصد بهصورت سلفسرویس ارائه شوند، ولی قاعدتاً تعداد و شکل خدماتدهیشان باید تغییر کند.
ما از زیرساختها صحبت کردیم، ولی به نظر میرسد این وسط موضوع آشنایی مشتری با رویکردهای سلفسرویس هم میتواند چالش بزرگی باشد.
در بحث آشنایی، به نظرم بیشتر مسئله آشنانبودن با بیمه مطرح است، یعنی ما با نسلی مواجهیم که در این زندگی دیجیتالی ترجیح میدهند به آنها خدمات سلفسرویس ارائه دهیم. اگر نسل Z را متولد 1375 تا 1390 در نظر بگیریم، یا نسل Y را بچههای دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ در نظر بگیریم، کلاً در حوزه سلفسرویس پیشرو هستند، اما دانش بیمهای کمی دارند، به این بخش از جامعه بیشتر باید بیمه را معرفی کنیم.
به نسل Z اشاره کردید و نسل جوانی که ما اکنون با آنها سروکار داریم. ما نسل جوانی داریم که باید بیمه را بشناسد و راحت بیمه بخرد. آیا سلفسرویسها میتوانند مزیت رقابتی شرکتها در مواجهه با این نسل باشند؟
بله، قطعاً. قاعدتاً نسل Z ما این ویژگی را دارد. نسل Z ما بچههاییاند که از کودکی با سلفسرویس آشنا شدند و نسل آلفا دهه نودیها هستند که اکنون ۱۰، ۱۱ سالشان است و شاید آنچنان درون بازی بیمه نباشند، اما تا چند سال آینده میآیند و اگر نسل Z تا حدودی پذیرای سلفسرویس بود، به نظرم نسل آلفا دیگر چیزی غیر از سلفسرویس را نمیفهمد. یعنی چاره دیگری نیست؛ ما یا این بستر را فراهم میکنیم و نفع میبریم و همه با آسایش از آن استفاده میکنیم یا نسل جدید خواهناخواه برای خودش این را میسازد و بازیگران قدیمی را حذف میکند.
مهمترین مشخصه سلفسرویس از نظر شما ساختن تجربهای خاص مشتری است یا شفافیت و چابکی که به صنعت بیمه میدهد؟ اگر بخواهید به یک ویژگی خاص اشاره کنید، به چه مسئلهای اشاره میکنید؟
به نظر من تجربه خاص مشتری، هدف و مهمترین ویژگی است. شفافیت و چابکی را بیش از آنکه ویژگی ببینم، نیازمندی میبینم، یعنی بهمنظور ایجاد تجربه خاص برای مشتری باید شفاف و چابک باشیم.
کمی هم از شرکتهای بیمه صحبت کنیم. این رویکردها تا چه اندازه از سمت شرکتهای بیمه مورد استقبال قرار گرفته؟ چون برای شرکتهای بیمه مهمترین چیز پرتفولیوست و شاید این مسئله کمی به آنها حس ناامنی بدهد که خدمات سلفسرویس باعث ریزش مشتریانشان شود.
اگر بخواهم تجربه شخصیام را بگویم، واقعیت آن است که هنوز راه طولانی در پیش داریم. همانطور که شما در صحبتهایتان گفتید، ما یک شبکه فروش سنتی داریم که اتفاقاً شرکتهای بیمه ما روی این شبکه فروش سنتی خیلی حساب میکنند و اولویت بالایی برایشان دارد، ولی نکتهای که وجود دارد این است که شرکتهای بیمه نوپای دیجیتالی داریم که اتفاقاً از این کندی و رخوتی که در شرکتهای بیمه بزرگتر وجود دارد، استفاده میکنند تا این خدمات سلفسرویس را راهاندازی کنند، یعنی از نظر من یک دوگانگی به وجود میآید. بازیگران جدید این حوزه میخواهند از این خلأ استفاده کنند و گمانم این است حتی آنهایی که با این نوع خدمات مشکل دارند، تا چند سال آینده وقتی ببینند که شرایط در حال تغییر است، مجبورند این تغییر رویکرد را انجام دهند.
با این حساب میتوانیم این پیغام را برای شرکتهای بیمه داشته باشیم که استفاده از سلفسرویسها در شرایط کنونی میتواند یک مزیت رقابتی برایشان باشد؟
بله، قطعاً. البته کمی کار سختی است، چون نفرات اول باید نواقص راه را برطرف کنند، یعنی هم از نظر فناوری و هم از نظر رگولاتوری و سایر موارد. ولی کسی که اول باشد، معمولاً در موقعیتی قرار میگیرد که کمرقیب میشود و میتواند خودش را جا بیندازد و حجم بیشتری از بازار را در اختیار داشته باشد.
چه دورنمایی برای استفاده از خدمات سلفسرویس در صنعت بیمه میبینید؟ چقدر به آیندهاش امیدوار هستید؟
اگر بخواهم خیلی بلندمدت به آینده سلفسرویس در شبکه بیمه نگاه کنم، آینده مثبتی برایش میبینم. حال اگر سه بازار مالی خوب، یعنی بانک، بیمه و بورس را در نظر داشته باشیم، بانک و بورس سالها پیش حرکتشان را شروع کردهاند و اکنون نیز به سطح خوبی رسیدهاند. مثلاً در حوزه بورس کسی برای هیچ کاری مستقیماً مراجعه نمیکند، در حوزه بانکی نیز همینطور. در شبکه بیمه هم این اتفاق در حال رخدادن است. به نظرم بعضی چیزها انتخاب نیست، اجبار است و این جبر اتفاق میافتد. در کشور ما نیز این پذیرش وجود داشته است، یعنی اگر تجربه ناموفقی در بانک و بورس میدیدم، احتمالاً میگفتم که در بیمه هم نمیدانم چه اتفاقی میافتد، ولی آنها بازارهای رسمی مالی مثل بیمه بودند که به این سمت رفتند و اتفاقاً حاکمیت و مردم آن را پذیرفتند و هماکنون نیز از آن بهره میبرند. در نهایت بیمه هم آینده روشنی خواهد داشت، هرچند دستاندازهای بیشتری دارد.
منبع: بیمه دیجیتال